بعضي آدم ها از دور مي آيند، لبخند مي زنند، از كنارمان مي گذرند، لبخندشان از ما عبور مي كند، دور مي شوند، مي روند، كمي از لبخندشان در ما مي ماند، جذب مي شود، ته نشين مي شود. بار ديگر آن ها را مي بينيم، لبخند مي زنند، تكرار مي شوند، مي آيند، مي روند، لبخندشان از ما عبور مي كند، كمي از لبخندشان در ما مي ماند، جذب مي شود، ته نشين مي شود. روزي پر مي شويم از خنده هايشان، مي بينمشان، بي اختيار لبخند مي زنيم، لبخندمان از آن ها عبور مي كند، كمي از لبخندمان در آن ها مي ماند، جذب مي شود، ته نشين مي شود
...
...