Thursday, March 30, 2006

Tarzan Boy

:D ! هنوزم اين آهنگو دوست دارم
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh

Jungle life
I'm far away from nowhere
On my own like Tarzan Boy

Hide and seek
I play along while rushing cross the forest
Monkey business on a sunny afternoon

Jungle life
I'm living in the open
Native beat that carries on

Burning bright
A fire the blows the signal to the sky
I sit and wonder does the message get to you

Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh

Night to night
Gimme the other, gimme the other
Chance tonight
Gimme the other, gimme the other
Night to night
Gimme the other, gimme the other world

Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh

Jungle life
You're far away from nothing
It's all rightYou won't miss home

Take a chance
Leave everything behind you
Come and join me
Won't be sorry
It's easy to survive

Jungle life
We're living in the open
All alone like Tarzan Boy

Hide and seek
We play along while rushing cross theforest
Monkey business on a sunny afternoon

Night to night
Gimme the other, gimme the other
Chance tonight, Oh Yeah
Night to night
Gimme the other, gimme the other
Night to night
You won't play

Night to night
Gimme the other, gimme the other
Chance tonight, Oh Yeah
Night to nightNight to night
Gimme the other, gimme the other

Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh
Oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh, oh

Baltimora


Sunday, March 26, 2006

!انتخاب

!فرض کنيد که شما قصد خريد يک پيراهن را داريد
:برای خرید شما سه حالت می تواند وجود داشته باشد
:حالت اول
برای رفتن به يک ميهمانی احتياج به يک لباس مناسب داريد, بدون داشتن ذهنيت خاصی به بازار می رويد پاساژ ها و مغازه ها را
زير و رو می کنيد و در نهايت پيراهنی را که نسبتا مناسب شما باشد پيدا می کنيد و آنرا می پوشيد و به مهمانی می رويد يا از آن خوشتان می آيد يا نمی آيد, در هر صورت شما برای رفتن به مهمانی به آن لباس احتياج داشتيد
:حالت دوم
يک روز بدون اينکه قصد خريد داشته باشيد با دوستتان به داخل مغازه ای می رويد ناگهان پيراهنی می بينيد که توجه شما را به سمت خود جلب می کند در لحظه احساس می کنيد که خيلی از آن خوشتان آمده سريع آنرا خريداری می کنيد و به منزل می بريد , مدتی آنرا می پوشيد و از پوشيدن آن احساس خوبی داريد اما پس از مدتی ديگر از ظاهر آن خسته می شويد و به اين نتيجه می رسيد که نه تنها رنگش به شما نمی آيد بلکه از مدلش هم بدتان می آيد وآنرا به گوشه ای پرتاب کرده و پيراهن جديدی را که به تازگی آن را خريداری کرده ايد می پوشيد و اين گونه خود را راضی و خرسند نگه می داريد
:حالت سوم
يک روز از مقابل ويترين مغازه ای رد می شويد پيراهنی را در ويترين هست که نظر شما را به خود جلب می کنداز مقابل آن عبور
می کنيد و به راه خود ادامه می دهيد روز بعد دوباره از مقابل آن ويترين گذر می کنيد وباز پيراهن را می بينيد هر بار که از مقابل ويترين می گذريد و آنرا می بينيد بيشتر از آن خوشتان می آيد و به برازندگی آن پی می بريد و گهگاه خودرا در آن مجسم می کنيد و در نهايت روزی تصميم خود را می گيريد و برای خريد آن به داخل مغازه می رويد و آنرا خريداری می کنيد و همراه خود می برید با دقت از آن مواظبت می کنید و همیشه حواستان هست که چروک نشود حتی سالهای سال آن را نگه می دارید و همیشه با پوشیدن آن احساس خوبی به شما دست می دهد بدون اينکه به از مد افتادن یا قدیمی شدن آن توجهی داشته باشید

Saturday, March 25, 2006

عید امسال

اين اولين پست سال هشتاد و پنجه

سال هشتاد و پنج سال هاپوئه ,اميدوارم سال هاپو سال هپی ای باشه

تا حالاش که بد نبوده

فقط می دونم تا حالا هیچ وقت به اندازه ی امسال عید مهمون نداشتیم

نمی دونم چرا ازاز بين اين همه برنامه های نوروزی تلويزيون برنامه ی اين گروه فتيله عيدا تعطيله رو از همه بيشتر دوست دارم

Wednesday, March 15, 2006

مااااااهی

:D برد مخابرات-دانشکده برق در آستانه ی عید نوروز

Sunday, March 12, 2006

جادوی زمین

همچنان پشت پنجره پیشی گرفتن لحظه ها را تماشا می کنی از فصلی به فصل دیگر
لحظه های سفید,خاکستری و سیاه در پی هم می آیند
برف ها آب شد
زمستان پایان پذیرفت
جادویی مرموز زمین را بیدار کرد
منظره ی پشت پنجره را در بر گرفت
...
منظره ای تازه
زندگی دوباره
جوانه ی درختان
شکوفه های بهاری
بنفشه های کوچک لابه لای چمن ها
نور ملایم آسمان بعد از ظهر
بوی زمین باران خورده
رنگین کمان
رعد و برق
طوفان
رگبار
باران
بهار
.
.
.
می بینی؟

Sunday, March 05, 2006

پرتاب

تو يه دشت سر سبز و قشنگ با چمنايی که تازه بارون روشون خورده و هنوز خيسيشونو می تونی احساس کنی
و دکلای سر به فلک کشيده ای که انتهاشون لابه لای ابرا پيداست
شاد و رها از هر دغدغه ای
!تو هم اونجا پیدا می شی
شاد و خوشحال لبخند میزنی
آروم نزديک می شی و من هم لبخندی می زنم
و من هدیه ای برای تو دارم تو دستاتو باز می کنی خوشحال می خندی و چشماتو می بندی
! و من
من توی یه دستت یه سر سیم نول می ذارم و تو دست ديگت يه سر سيم فاز يه کيلو ولت تو از رو زمين کنده می شی و ميری آسمون پرتاب می شی به يه جايی دورتر از جايی که من وايستادم اما بالاخره می رسی به زمين فقط اميدوارم وقتی خوردی زمین کلت محکم به جایی کوبیده نشه !طوری نشده !تو نمی تونی ناراحت باشی , این فقط یه شوخیه ساده س
من می تونستم به جای یه فاز و یه نول تو هر کدوم از دستای قشنگت يه فاز بذارم اونوقت تو مثل يه مقاومت سری تو مدار قرار می گرفتی و می دونی چی ميشد؟جذب مدار می شدی , قلبت شروع می کرد به تند تند زدن و اونقدر سرعتشو بالا می برد که فقط با از کار افتادنش ميتونستی يه نفس راحت بکشي خونت تند و تند تو رگات می چرخيد و به سرعت تجزيه می شد و از روی پوستت آب سرازیر می شد طوری که زمینی که روش وایستاده بودی خیسه خیس می شد و آخرش قلبت که داشت به سمت سرعت بی نهایت پیش می رفت
تو رو به بی نهایت می برد!
می رفتی جايی که من اونجارو نديدم و دیگه فقط اونجا می شد تو رو ديد
می دونی؟ اینا همش چند ثانیه طول می کشید فقط چند لحظه, ۲ثانیه ٫۳ثانیه٫۴ثانیه٫ شایدم ۵ ثانیه ! این دیگه بستگی داره مقاومتت چقدر
باشه! ۲ کیلو اهم٫۳ کیلو اهم , ۴کيلو اهم یا ۵ کيلو اهم
اما الان تو فقط چند ثانیه از رو زمین بلند شدی ٫ پرتاب شدی و از یه نقطه به یه نقطه ی دیگه جابجا شدی
می تونستی چند لحظه احساس کنی يه پرنده ای
!بازم می تونی بخندی دوست من
خوشحال باش

Thursday, March 02, 2006

ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست