Saturday, February 17, 2007

!!!!!!!!!!!!!!!امانتداری و ...چایی

من موندم تو کار اینا که هیچ چی از امانتداری نمی دونن و میرن از ملت کتاب می گیرن و نه تنها درست ازش استفاده نمی کنن ,درب و داغونش که می کنن هیچ , با اعتماد بنفس کامل با دستخط بابا قوریشون توشو کثیف و خط خطی می کنن انگار نه انگار که کتاب صاحب داره و می خوان اونو بهش برگردونن!آخه ... من اگه می خواستم تو کتابم نقاشی بکشم مطمئن باش خودم نقاشیم خیلی بهتر از توئه ,منتظر بارش استعدادای در حال جون دادن تو نبودم , آخه آدم موقع آبگوشت خوردن مگه کتاب می خونه؟ من نمی دونم ! تو به کتاب چایی تعارف می کنی؟!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟ آخه ... اگه من بخوام از کتاب کثیف و چرک استفاده کنم , مرض که ندارم برم کتاب بخرم , خب می رم از کتابای کتابخونه استفاده می کنم , مواظبشونم هستم ,حداقل می خوای کاری هم کنی اول اجازه بگیر بعد , یا حداقل بگو چیکار کردی که من کتابموکه ورق می زنم ییهو شوکه نشم , شانس اوردی با مداد نوشتی تونستم پاکشون کنم, آخه مگه کشتی می گیری با کتاب ؟ تو که هنوز بلد نیستی کتاب بخونی و وقتی می خونیش ورقاشو تو مشتت گرد و مچاله می کنی, خب برو اول کتاب دست گرفتن یاد بگیر بعد ازش درست استفاده کن
فکر کنم بهتره همون کاری که قبلا انجام می دادم بهترین کاریه که می تونم در مورد کتاب بکنم , اینکه به کسی کتاب امانت ندم (نخسوزن درسی)مگر اینکه مطمئن باشم که درست با کتاب برخورد می کنه !, و اگر هم خواستم کتابی رو که خوندم (البته در مورد کتابای غیر درسی) به کسی پیشنهاد کنم که بخونه و خیلی دوست داشتم که این کارو بکنه , اون کتابو براش بخرم و بهش هدیه بدم
!اینطوری هر کاری دلش بخواد باهاش انجام می ده به منم ربطی نداره ,

Thursday, February 08, 2007

!خدایا توبه

دارم کم کم به این نتیجه می رسم که چقدر عالی می شد اگه قبل از ورود به دانشگاه واسه ورودی های جدید یه دوره تخصصی آموزش پاچه خاری(یا نوعا" پاچه خواری)برگزار می شد , مثلا کلاسهای پاچه خاری بسته به نوع کاربرد ...مثلا کلاسای پاچه خاری مخصوص خواهران- پاچه خاری مخصوص برادران -پاچه خواری مخصوص استادای گلاب - پاچه خاری پیشرفته مخصوص استادای سختگیر و دندونگرد یا حداقل یه کلاس با همه ی این سرفصل ها
اینطوری هرچقدرم که استاد بد عنق و بد نمره باشه می شد نمرات رو به اون سطحی که باید واقعا" می بود و شاید هم یه جورایی فراتر از اوون!!!!! رسوند .اوون وقت همه می تونستن به یه اندازه از لطف و مرحمت و کرم استاد
... بهره مند بشن و دیگه
!... خدایا توبه
البته ما نیز در تلاش و تکاپو برای دسترسی به این فناوری و تکنولوژی ارزشمند هستیم اما همچنان اندر خم یک
کوچه بسر می بریم , و چشم امید به روزی داریم که خداوند توانایی و ظرفیت دستیابی به چنین گوهر گرانبهایی را برای استفاده های صلح آمیز! در وجود ما قرار دهد
نقطه
.

Sunday, February 04, 2007

:D

من هنوز تو سايتم
مريم هم اينجاست ما هر دو به همراه چند نفر ديگه تو سايتيم
ما اينجا گير افتاديم
بيرون به شدت بارون مياد ، به همراه رعد و برق ، خيلي هيجان انگيزه هر كي خواسته بره بيرون مثل موش آب كشيده برگشته
فكر كنم حالا حالاها اينجا موندگار باشيم
:D
MOTROLA ما روي ميز كنارمون يك عدد گوشي تلفن همراه
:D (از اونا كه مثل صابونه )
پيدا كرديم شارژش هم تموم شده و شايد هم صاحبش فكر كرده گوشي يك بار مصرفه و ولش كرده
خلاصه اينكه ما همچنان اينجاييم
!!!!!!!تا ببينيم چه مي شودددددددد
;) :D
دیگه نمی خوام به چیزی فکر کنم که ذهنمو مشغول کنه
دیگه نمی خوام مراقب و نگران چیزی باشم
اصلا خیلی خوب می شه وقتی آدم نگران چیزی نباشه
چون می دونه که خودش در چه حاله و چیکار می کنه
!و دیگه لازم نیست نگران چیزی باشه
تو هر شرایطی راهی رو انتخاب می کنه که کمترین استرس و نگرانی رو به دنبال داشته باشه
این بهتر نیست؟

Saturday, February 03, 2007

سکوت خاکستری آسمان
بی صدا
یکنواخت
حتی آرام
شاخه ها ی نیمه شکسته
پرندگان خسته از تکاپوی غذا
برگ های خشک خمیده

نور ملایم درخشنده برتار رقصنده ی عنکبوت
سوز کوبنده بر گونه های سرخ کودک خردسال
شالگردن قرمز
خوابی آرام و طولانی
وزش روح خفته ی طبیعت
قطره های باران لابه لای شاخه های بوته ی رز
بدون برف
زمستان اینجاست؟