Tuesday, October 18, 2016

Just to have it as a record:
One year ago I started my own company to develop some of my ideas. I worked hard, and created a good network. It took me one year to prove my competency as an innovative engineer.
I am going to start working with one of the best manufacturers in the region soon. I am very busy, but happy with what I'm going to do. <3 p="">

Tuesday, September 22, 2015

امسال دهمین سالیه که میام و اینجا می نویسم
تولد ده سالگی وبلاگم با تاخیر مبارک
دلم برای پاییز ده سال پیش تنگ شده برای بوی نم بارون و خاک بارون خورده و خاطرات شفاف و زنده و پر انرژی اون سال که شاید بعد از اون, همه چیز افتاد روی یک دور باطل پوچ هرچند متفاوت اما بیهوده
ومن امروز از نوشته های ده سال پیشم درس می گیرم
امیدوارم از الان تا ده سال دیگه اونقدر حرف خوب برای گفتن داشته باشم که اگر عمری باشه , وقتی برای تولد بیست سالگی وبلاگم به صفحات امروز سفر کردم از خودم و گفته هام راضی باشم

Friday, December 27, 2013

می دونی؟ دلیل اینکه دوست ندارم حتی یک قدم به عقب برگرد‍م شاید این باشه که گذشته ی تلخی داشتم یا اینکه به آینده امیدوارم
.بهرحال گذشته رو نباید فراموش کرد باید باشه که یادم باشه هر چیزی که الان هست خیلی از چیزی که قبلا بوده بهتره

الان که دقت کردم چند تا پست قبلی هم از گذشته شکایت کردم .*
آره خب دلم پره از گذشته ام. به خاطر حرف ها و رفتار ها و آدم ها.
 :-) ولش کن اصن. چقدر اینجا خاک گرفته دوست دارم  دوباره گاهی بنویسم

Saturday, August 18, 2012

  |:  بدترین چیز اینه که بدونی جلوی یه فاجعه رو بگیری اما دستت به هیچ جا بند نباشه 

Monday, June 11, 2012

 میام که اینجا یه پستی بذارم، آدرسش رو یادم نمیاد انقدر که سر نزدم. چند وقته الان؟ الان تنها چیزی که می تونم ازش بنویسم  صدای بلبلیه که از بیرون پنجره میاد. آدم ها با گذشت زمان محافظه کار می شن! تجربه آدمیزاد رو عوض می کنه سرم درد می کنه از فکر زیاد امروز رو به خودم تعطیلی دادم

Monday, May 07, 2012

اومدم می بینم بلاگر سیستمش عوض شده! یه چیزی که هر چی میگذره بیشتر بهش پی می برم اینه که هرچی می گذره محافظه کارتر؟ یا شاید تودارتر می شم! خیلی چیزها هست که ممکنه اگر چند سال پیش بود خیلی بی پروا میومدم اینجا می نوشتمشون، الان اولا دلیلی نمی بینم بنویسمشون، دوما حوصله شو ندارم، سوما بنویسم که چی بشه! که یادم بمونه؟ خب بعضی چیزها رو بهتره آدم اصلا یادش نمونه چون مال یه دوره ایه که بعدا حتی نمی خواد یادش بیاره! مثل وقتهایی که می ری پست های مربوط به یه دوره خاصی  رو حذف می کنی چون به نظرت میاد که اصلا واسه چی اونو نوشتی

Sunday, February 26, 2012

هفته ی پیش داشتم جیب های کوله پشتیم رو خالی می کردم تا مرتبشون کنم، چشمم به یه برگه ی فال حافظ شدم که آخرین روزهای قبل از اومدنم از یه دست فروش توی مترو خریده بودم،

کنار آب و پای بید و طبع شعر و یاری خوش//// معاشر دلبری شیرین و ساقی گلعذاری خوش
الا ای دولتی طالع که قدر وقت می دانی///// گوارا بادت این عشرت که داری روزگاری خوش