Wednesday, December 14, 2011

یه خاطراتی تو گذشته ت هست که می خوای کلا پاکشون کنی از ذهنت، با همه ی متعلقاتشون
دلم می خواد خاطراتم از بدو ورود به دانشگاه تا اتمام دوره لیسانس و شروع فوق لیسانس کلا پاک بشه، قبل و بعدش قابل تحمله اما اون بازه رو واقعا دوست دارم از حافظه م پاک کنم، تنها دلخوشی ای که در مورد اون دوره می تونم به خودم بدم اینه که تجربیات زیادی بدست آوردم
اما هرگز دلم نمی خواد به اون زمان برگردم... هرگز ... هرگز... هرگز

Monday, December 12, 2011

هر چی با خودم صحبت می کنم نمی تونم خودمو راضی کنم! چیکار کنم خب همچین آدمی نیستم زوره؟ کاش بودم ولی
):

Friday, December 09, 2011


Monday, December 05, 2011

روزی به خاطر فرصت هایی که به گونه غیر منصفانه ای به ما داده نشده، شکرگزار خواهیم بود
به خاطر تمام فرصت هایی که در گذشته انتظار داشتم براورده شود و به طرز عجیب و غیر منطقی براورده نشدند شکرگزارم. حالا می فهمم منطقی عمیق تر از آنچه فکرش را می کردم پشت براورده نشدن آن خواسته ها پایداری می کرد، به خاطر این پایداری سپاسگزارم
گاهی ما انتظاراتی داریم که در لحظه و شرایط خاصی برایمان ایده آل می نماید، می شود تمام آنچه که می خواهیم در آن بازه زمانی براورده شود همه ی امیدمان را پشت براورده شدن آن می پنداریم. همه چیز را مناسب می بینیم برای براورده شدنش، اما در کمال ناباوری نیروی عجیبی از جایی که فکرش را هم نمی کنیم سر بر می آورد و ما را به عقب می راند، گویی تمام آنجه رشته ایم پنبه می شود، می رود که به نا امیدی پیوندمان دهد، مدتی که بگذرد می بینیم راهی که آن نیروی مخالف پیش پایمان گذارده ما را بهتر از آنچه انتظار می کشیدیم در راه خود قرار داده است

Sunday, December 04, 2011

Adolf Hitler as a child

همه ی انسان ها بخشی از زندگی خود را غرق در معصومیتی غریبانه سپری می کنند