جديدا اتفاقای عجيبی برام ميفته که باورشون سخته مطمئنم که يه کاری رو انجام دادم اما فردا که دوباره بررسی می کنم در کمال ناباوری می بينم هيچ کاری نکردم شايد يه جور توهم و نکته ی ديگه اينه که خوابای خيلی سنگينی می بينم به طوری که هر بار که از خواب بيدار می شم بايد حداقل نيم ساعت چشامو ببندم و در مورد خوابی که ديدم فکر کنم تا بتونم هضمش کنم
و حالا با توجه به اینا می تونم این نتیجه رو بگیرم که همه ی اتفاقایی که حسشون می کنم حتما تو بیداری برای من رخ نداده!
و دیگه این که هر اتفاق خوبی که برام میفته حتما توی خواب نبوده و اتفاقای بدی که افتاده دلیلی نداره که حتما تو بیداری اتفاق افتاده باشه
در هر صورت همه ی اتفاقایی که برای من چه تو خواب چه تو بیداری افتاده تموم شده و رفته پی کارش
. از این ببعد هم باید حواسمو به این موضوع جمع کنم که هم تو خواب هم تو بیداری فکرمو متمرکز بهترين اتفاقا کنم