کوه گفت : دریا چرا گرفته ای؟
دریا گفت : دلتنگم
کوه گفت : چرا؟
دریا گفت :دلتنگ ماهی هایم هستم
کوه گفت : چرا؟
دریا گفت :صیاد
کوه گفت : چطور؟
دریا گفت :تور او ماهی هایم را گیر می اندازد
کوه گفت :کجاست؟
دریا گفت :کنار پایت لمیده و منتظر ماهی های من است
کوه گفت : سنگ بر سرش بیندازم؟
دریا گفت : نه