مثل آن عکس هایی که با آدم حرف می زنند، می برندت تا عمق تصویری که در ذهنت تداعی می شود، روزهایی، خاطراتی، اشخاصی، حرف هایی، گفته هایی، شنیده هایی، چشم هایی، نوشته هایی، سکوت هایی، آواهایی، رنگ هایی، آرزوهایی... مثل همان عکس ها که یک آن در ذهنمان قاب می شوند، میخی به دیوار ذهنمان می کوبند و به آن آویخته می شوند، گاهی چیزهایی می بینیم که انگار پیش ترها در ذهنمان قاب شده اند و اینک خود را به ما می نمایانند و ما را بر جای خود میخکوب می کنند