Wednesday, September 23, 2009


امروز جشن معارفه ورودی های جدید دانشگاه بود، یاد سال اولی افتادم که اومده بودم دانشگاه، اون موقع ها با اینکه تازه وارد بودم اما زیاد احساس دلتنگی و غریبی نمی کردم، حداقل به اندازه الان دلتنگی نمی کردم. هر روز از تعداد کسانی که میشناسم کم می شه، چهره های ناآشنا بیشتر و احساس دلتنگی من بیشترتر. منم چند روز بیشتر اینجا نیستم و شاید همین، این حس دلتنگی رو تشدید می کنه.همه چی تموم می شه با همه ی تصاویر و چهره هایی که شاید هرگز تکرار نشن. اینم بخشی از زندگیه، و خاطراتی که در آینده حتما بهشون فکرخواهم کرد و دلم برای تک تک لحظه هاش با تمام آدم هاش تنگ خواهد شد